English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4683 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
as good as one's word U خوش قول
say a good word for U تعریف کردن
say a good word for U دفاع کردن
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . U یک بام ودو هوانمی شود
HE is good at math. He has a good head for figures. U حسابش ( ریاضیات ) خوب است
Good gracious ! Good heaven ! My god ! U پناه برخدا
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
take my word for it U قول مراسندبدانید
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
in one word U خلاصه
the last word U ک لام اخر
the last word U سخن قطعی
word U اطلاع
to say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
say a word U سخن گفتن
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
i came across a word بکلمه ای برخوردم
in a word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
the last word U حرف اخر
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
say the word <idiom> U علامت دادن
last word <idiom> U نظر نهایی
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word for word U طابق النعل بالنعل
word for word U تحت اللفظی
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
at his word U بحرف او
in a word <idiom> U به طور خلاصه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word for word U کلمه به کلمه
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
word U لغات رابکار بردن
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U مشابه 10721
last word U بیان یا رفتار قاطع
last word U اتمام حجت
word U واژه سخن
word U پیغام خبر
word U گفتار
last word U حرف اخر
word U قول
word for word <adv.> U مو به مو
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U حرف
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U لفظ
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U واژه
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U عهد
word U فرمان
keep to one's word U سر قول خود بودن
say a word U حرف زدن
word U بالغات بیان کردن
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word for word <adv.> U نکته به نکته
at his word U بفرمان او
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word U کلمه
word U عبارت
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U لغت
word length U طول کلمه
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
word mark U نشان کلمه
word fluency U سیالی واژگانی
word frequency U بسامد واژگانی
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word book U کتاب لغت
word hoard U لغت نامه
word length U درازای کلمه
word mark U علامت کلمه
word of command U فرمان نظامی
buzz word U لغت بابروز
four-letter word U واژهیچهار حرفی
four-letter word U واژهی قبیح
word picture U بیان یا شرح روشن
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
swear-word U فحش
swear-word U ناسزا
swear-word U کفر
word correction U اصلاحکلمه
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
written word U کلماتنوشتاری
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
buzz word U رمز واژه
half word U نیم کلمه
word of command U فرمان انتصاب
word of honour U قول شرف
word order U ترتیب واژه ها
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad U اشفته گویی
word salad U سالاد کلمات
word square U acrostic
word square U جدول کلمات متقاطع
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word time U زمان کلمه
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
loan word U لغت اقتباسی
key word مفتاح
score out that word U ان واژه را خط بزنید
his bare word U قول خشک وخالی او
head word U کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
send word U پیغام دادن
send word U خبر دادن
send word for him U پیغام برای او بفرستید
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
he is a man of his word U گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
machine word U کلمه ماشین
reserved word U کلمه محفوظ
numeric word U کلمه عددی
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
instruction word U کلمه دستورالعمل
one word sentence U جمله تک واژهای
in word and deed U درگفتارو عمل
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
memory word U کلمه حافظه
relying on his word U باستناد سخن وی
repetition of a word U باز گوئی یاتکرارسخن
speak a word U سخنی بگویید
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
to pawn one's word U قول دادن
to pawn one's word U عهد کردن
to pawn one's word U پیمان بستن
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
to plight one's word U قول دادن
to plight one's word U عهد کردن
to plight one's word U متعهدشدن
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
to send word U پیغام دادن
to send word U خبردادن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
status word U کلمه وضعیت نما
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
that word is obsolescent U میشود
the root of a word U ریشه واژه
the root of a word U اصل کلمه
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
to impawn one's word U قول دادن
to pass one's word U قول دادن
to forfeit ones word U بدقولی کردن
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
word addressable U نشانی پذیری کلمه
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
cross word U جدول معمائی
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
alphabetic word U کلمه الفبایی
word book U واژه نامه
abide by one's word U بر قول خود استوار بودن
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
word of mouth U کلمات مصطلح
word choice U جمله بندی
stimulus word U واژه محرک
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
control word U کلمه کنترل
computer word U کلمه کامپیوتری
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
by word of mouth U شفاهی
by word of mouth U زبانی
mum's the word <idiom> U دهان قرص
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
by word of mounth U شفاها
by word of mounth U زبانی
word choice U کلمه بندی
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
word processors U کلمه پرداز
word processor U کلمه پرداز
Recent search history Forum search
2New Format
1affixation
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2امر به معروف و نهی از منکر
2امر به معروف و نهی از منکر
2من دل درد دأرم
1حال شما خوب است؟
1I am good with figures,how about you?
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com